نتایج جستجوی عبارت «علی محمد معانی دبستان بختگان مدرسه ولی‌عصر(عج) هنرستان شهید باهنر رشته برق والفجر 8 فاوـ ام‌القصر» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعله‌های سرکش یک عشق بی‌دریغ بیمارگون زقافله‌ها دور مانده‌ام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور مانده‌ام ((( همی با ناله غمگین برای خویش می‌خوانم که این بدمستی هستی زدست غیر می‌دانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیده‌ام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیده‌ام از سر هر خار صد زخم نمایان خورده‌ام تا که چون شبنم، ره‌شناس این چمن گردیده‌ام گریه‌ام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس می‌رسم انگار که چیزی من از...
شهدا سال 62 -وصیتنامه شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیل‌الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذالک هو الغفور العظیم. خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آن‌ها درراه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است...
شهدا سال 65 -خاطراتی از برادر شهید اکبر ربیعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او به‌وسیله دوستانش به خارج از شهر نی‌ریز می‌رود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری می‌کنند. بادلی شکسته و گریان و نالان به‌وسیله خودروهای عبوری خود...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید سید امیر موسوی خالص
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سيد امير موسوي خالص »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. 1 مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزی می خورند . (قرآن کریم) اکنون که قلم بر دست گرفتم و خواستم وصیتنامه بنویسم، هر چه فکر کردم دیدم که یک چیز لازم و ضروری می‌باشد و می‌بینم چیزی ندارم بنویسم و غرق در گناه هستم؛ وای چه بنویسم؟ شهیدان تمام چیزها را که لازم...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید غلامرضا عبدالله زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد غلامرضا عبدالله زاده »
بسم‌الله الرحمن الرحیم بنام خداوند قادر متعال، به نام خدای مهدی (عج)، در حالتی این وصیت‌نامه را می‌نویسم که روبروی تلویزیون نشسته‌ام و شب تولد مهدی (عج) است و برنامه تلویزیون، انسان را ازخود بی‌خود می‌کند. انسان دلش می‌خواهد پرواز کند، ولی چه کنم که لیاقت آن را ندارم که حتی درباره مهدی (عج) حرفی بزنم؛ اما چه کنم که مهرش در دلم افتاده است و سر از پا نمی‌شناسم و باید بروم که راه سرخ حسین (ع) را...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید احمد عابدین زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد احمد عابدين زاده »
بسم‌الله الرحمن الرحیم با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و با درود بر روان پاک شهدایی که با نثار پاک خون خود، درخت پربرکت اسلام را آبیاری کردند. خدایا! تو شاهد باش که هدفی جز تو ندارم که پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به ما نشان داده‌اند. عشقی جز شهادت درراه تو ندارم و تنها امیدم به توست. هرچند که بنده معصیت‌کارم و بار گناهانم بر دوشم سنگینی می‌کند، منتهی از درگاه...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید بهرام قشقائی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بهرام قشقائي نژاد »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون حال که چنین پیش آمده است که آمریکای جنایتکار به وسیله مزدور و ژاندارمش «صدام» در منطقه، به خاک اسلامی ما تجاوز کرده است، این وظیفه ماست که از کشور و انقلابمان محافظت و دفاع کنیم. پس بنابر وظیفه‌ای که دارم، روانه میدان نبرد می‌شوم و به سوی کربلای ایران می‌روم. بلکه بتوانم انجام وظیفه کرده باشم، اگر نتوانستم و دشمن مرا از پای درآورد، با دادن جان ناقابل خود،...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید سید احمد هاشمی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید سید احمد هاشمی نژاد »
آنگاه که عزم سفر داشت،‌ به سراغ یکایک بچه‌ها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر قرآن،‌ پشت سرش تا کنار در آمد. با او خدا حافظی کرد و به امید روزی نشست که برگردد. سید، رفت ولی وقتی برگشت، چادر همسرش سیاه شده بود.‌ آری! او 1322/12/28 در روستای مشکان، میان خانواده‌ای مذهبی بدنیا آمد و به دلیل پرداختن به کار کشاورزی، از نعمت تحصیل محروم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -آشنا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ای آشنا ، ای آشنا بنگر مرا ، بنگر مرا با آنکه از غم خسته‌ام با آنکه من پژمرده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم ای آشنا ، بنگر مرا من دیگر اینک مرد‌ه‌ام پژمرده‌ام، افسرده‌ام از هر کمان یک نوک پیکان خورده‌ام بی بال و پر بنشسته‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم بنگر مرا، ای آشنا ای همدم شبهای من ای طوطی شیوای من من گرگ باران دیده‌ام من مرد حرمان دیده‌ام بر تک خسی چسبیده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم از زنده ماندن خسته‌ام از بندگی افسرده‌ام در خویشتن گم گشته‌ام من خود نمی دانم اگر فریادهائی برزنم کس را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ایمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من از سرچشمه‌ای خواهم سخن گویم که هر کس نوشد از آب زلال آن برای تا ابد جاوید خواهد ماند و با فر و جلال آن ((( اگر این گل درون بوستان هر تنی روید اگر این گل درون هر چمن باشد اگر باد خزان نتواند این گل را به روی سبزه‌های هر دمن پاشد ((( من از سیاره‌ای خواهم سخن گویم که هر کس پا بدان بگذاشت قدم در دامن هستی همیشه جاودان بگذاشت ((( من امشب از تن هستی صفای جاودان آرم و با ابر جهان پیمای این بودن به روی هر کویر خشک...